در بيت مورد بحث دو مصراع ارتباط ساختاري دارند. اين بيت نوعي تمثيل دارد،همچنين نوعي حسن تعليل نيز در بيت ديده مي شود.

۲- در بيت: «بهاران كه شاباش ريزد سپهر        به دامان گلشن ز رگبارها»

اگر رگبار را نوعي باران بدانيم بيت تشبيه دارد يعني رگبار مانند شاباش است اما اگر رگبار را نوعي بارش بدانيم آن گاه شاباش استعاره خواهد بود و با توجه به اين كه در فرهنگ معين و فرهنگ بزرگ سخن رگبار را باران تند معنا كرده اند بهتر است تشبيه را بپذيريم.

۳- در ابيات:

       «مكن كاري كه بر پا سنگت آيو     جهان با اين فراخي تنگت آيو»

       «مادر سنگ دلت تا زنده است       شهد در كام من و توست شرنگ»

فراخ و تنگ تضاد دارند و "شرنگ بودن شهد در كام" تصويري پارادوكسي است.

۴- در مصراع: «نخوت باد دي و شوكت خار آخر شد»

دكتر شميسا معتقد به ايهام ترجمه است كه زيرمجموعه ي ايهام تناسب است. بنابراين نظر همكاراني كه  ايهام تناسب را مطرح مي كنند صحيح است.

۵-در مورد  چند جزئي بودن فعل "رسيد" باید گفت که زبان فارسي ۳ آن را دو جزئي دانسته كه البته قابل نقد است چون بين معانی مختلف "رسيدن" (طي مكان -  اطلاع رساني و ...) باید تفكيك قائل شد. اما اين كه فرموده ايد کتاب زبان فارسي ۱ در تمريني "رسيد" را سه جزئي دانسته است چنين نيست چون در آن تمرین خواسته شده كه "رسيدن" گذرا به مفعول شود و از آن سه جزئي بودن فعل "رسيد" بر نمي آيد.

 با تشكر از دقت نظر همكاران محترم قائم شهر